آریاناآریانا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

تربچه نقلی من

روزمره های دختر مامان!

داری روز به روز بزرگ و یزرگ تر میشی و منم روز به روز بیشتر عاشق تو ! حرف زدنات خیلی شیرین و دلچسب شده و هر روز کلمات بیشتری رو یاد میگیری: وقتایی که میبینی بابا نیست میگی کجاست؟ منم بهت میگم سر کار ،دیگه هر چی رو که نیست میگی کجاست و بعد خودت جواب میدی سر کار! چند روزی اصرار داشتی به پوشک کردن نی نی هات و یه پوشک رو اختصاص داده بودیم به نی نی های جنابعالی. دسته عینک مامان رو شکستی و توفیق اجباری پیش اومد که بعد چند سال یه عینک جدید بگیرم. یه بار که خیلی بد غذایی میکردی عصبانی شدم بهت گفتم آی کیو ...تو هم برگشتی و به من گفتی آکو......... از طرفی خندم گرفته بود و از طرفی نگران از اینکه چقدر مثل طوطی همه چیز رو تکرار میکنی و من چقدر ب...
6 شهريور 1392

این روزها

این روزها کلمات بیشتری رو یاد گرفتی و با این زبون نصفه و نیمت اینقدر شیرین شدی ...... *چند روزی تو خونه مورچه زیاد شده بود (نمیدونم چرا؟) تو هم باهاشون همزیستی مسالمت آمیز داشتی ........... اسمش رو یاد گرفتی و به هر چیز سیاه کوچولو میگی مورچه!!!! *اگه دستت یا پات به جایی بخوره میگی پا اوف شد ... دست اوف شد...... *پا یا دستت رو میکنی زیر پتو و میگی پا نیست ..... دست نیست....... *تو حمام کف ها رو برمیداری  و با لیف خودت میمالی به بدنت مثلا خودت رو میشوری!!! *عاشق انداختن خودت از روی بلندی هستی .... گاهی وقتا میری رو شکم بابایی و خودت رو میندازی پایین (عجب جای بلندی رو هم انتخاب کردی مامان جون) *یه روز که حواسم نبود رفته بودی س...
15 تير 1392

دختر شیرین من!

این روزا که درگیر کارها و مصاحبه های استخدامی بودیم دایم در رفت و آمد به مشهد بودیم و نرسیدم واست زیاد بنویسم حالا چند تا از شیرین کاریات رو مینویسم که جبران مافات بشه : *وقتی موهات رو شونه میزنی این کارو از عقب به جلو انجام میدی و کلا موهات رو ژولی پولی میکنی! *عاشق بستنی هستی و میدونی کجا میزاریم ، در فریزر رو باز میکنی و اینقدر بستی بستی میکنی که مجبور بشم بهت بدم اگه نداشته باشیم هم دیگه مکافات داریم . *اسم هستی (دختر خاله من) رو یاد گرفتی و مشهد که بودیم دایم میگفتی "هستی کجایی؟" "هستی کجایی؟" .........کلا به همه بچه ها میگی هستی حتی به بهراد! .......... این کجایی هم که دیگه ورد زبونت شده : "موز کجایی؟" ، "سیب کجایی؟" ، کلا ه...
23 خرداد 1392

آریانای وروجک

سلام گلکم جدیدا خیلی وروجک شدی دیگه غیرقابل کنترل شدی.......... هر چی رو بخوای اینقدر غلت میزنی تا بهش برسی.....یهو رومو برمیگردونم میبینم واسه خودت رفتی تا اون سر اتاق ............سوار روروئک که میشی بیشتر دوست داری رو پاهات بایستی و نمیشینی و واسه خودت جلو میری، عقب میای ، چرخ میزنی....فقط مونده تک چرخ بزنی.... موقع غذا خوردن که میشه از خودت صدا در میاری وغذاها رو پرتاب میکنی و سر تا پات رو کثیف میکنی...... یه کار عجیبی هم شبیه بوسیدن میکنی لبتو میاری رو لپ من بعد میبری عقب........قربونت برم این کارا رو از کجا یاد میگیری...... عاشق این شیطونیاتم   ...
9 خرداد 1391

شیرین کاری های جیگرم

سلام گلکم امروز میخوام یه کم از کارهایی رو که یاد گرفتی بگم: ١_ ده روزی هست که یاد گرفتی خودت رو به پهلو بچرخونی مخصوصا موقع تعویض که خودت رو میچرخونی و به شعله های بخاری نگاه میکنی. ٢_ بعضی وقتا که خیلی خوشحالی زبونت رو تند تند بصورت کجکی در میاری ٣_ پاهات رو به هر جایی که زیرش باشه گیر میدی و سعی میکنی خودت رو به طرف بالا هول بدی ٤_ جدیدا خیلی صحبت میکنی مثلا دیشب موقع خواب من وبابایی تازه خوابمون برده بود که شما تازه آواز خوندنت گرفت و شروع کردی به آواز خوندن بیچاره بابایی دیگه خواب از سرش پرید و منم مثل همیشه در این مواقع کلی ذوق مرگ شدم و قربووووون صدقت رفتم. تازه سر شب هم داشتیم بفرمایید شام میدیدیم که جنابعالی باز هم شر...
9 اسفند 1390
1