آریاناآریانا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

تربچه نقلی من

روزمره های تربچه نقلی

1391/11/1 12:53
نویسنده : الهام
1,211 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزکم .....

الان که دارم واست مینویسم ١٤ ماه و ٤ روز سن داری ....... چند روزی واسه تعطیلات رفتیم مشهد ١٤ دی یعنی روز اربعین من و شما  با قطار راهی مشهد شدیم و چند روز بعد هم بابایی به ما پیوست و ٢٣ دی روز شهادت امام رضا هم برگشتیم خونه ..... رفتنی اولش فقط من و تو توی کوپه بودیم .... بعدش ٢ تا خانم و یه بچه سوار شدن ........ شب میخواستیم زود بخوابیم ولی تو انگار اصلا قصد خوابیدن نداشتی و هی اینور و اونور میرفتی .... صبحش هم که بیدار شدی همش دلت میخواست تو سالن بدوی و من بینوا هم مجبور بودم دنبالت بیام ........آخه مامان جون این همه انرژی رو از کجا میاری تو ؟؟؟؟؟؟ همه دلشون حسابی واست تنگ شده بود .......... بهراد خاله ماشالله قربونش برم حسابی تپل مپل شده بود ........ رفتار تو هم نسبت بهش تغییر کرده بود دیگه متعجب نبودی فقط میرفتی کنارش مینشستی ... اگه یه وقت پتوت رو روی بهراد می انداختیم فوری میکشیدیش .... دیگه وسایلت رو میشناسی گلم ..... روز شهادت امام رضا هم مامانی واسمون شله گرفت و حسابی چسبید ......

خوب چند تا از کارهات رو تا یادم نرفته واست بنویسم:

* موبایل من و بابایی رو برمیداری میزاری کنار گوشت و الو الو میکنی و مثل آدم بزرگا راه میری و حرف میزنی .... به موبایل خودت علاقه ای نشون نمیدی انگار میدونی که واقعی نیست....

*وقتی ازت میپرسم کلاغه میگه؟ میگی :گا گا .... وای که عاشق این گا گا گفتنتم ....

*وقتی گردگیری میکنم دستمالو از من میگیری و تو هم مشغول گردگیری میشی و همه زحمات من رو بر باد میدیچشمک.

*چند تا از اعضای بدنت رو یاد گرفتی مثل :پا ،گوش،چشم ،مو ..... ولی وقتی ازت میپرسم فقط گیر میدی به پا و مدام میگی پا پا پا

*یاد گرفتی تلویزیون رو خاموش میکنی و وسط فیلم دیدن همش ضد حال میزنی و تی وی رو خاموش میکنی .......متفکر

*تو عکس عروسی من و بابا که تو اتاق خوابه بابا رو میشناسی و بابا بابا میکنی ولی منو نمیشناسی خنده

*تو حمام وقتی میبینی من سرمو میشورم تو هم دستات رو میبری سمت سرت و مثلا سرت رو میشوری...

*چند روز پیش واسه ماشینت یه باطری نو خریدیم و ماشینت رو راه انداختیم .... اولش که ازش میترسیدی ولی الان دیگه خوشت میاد ولی نمیدونم چرا بجای این که رو صندلیش بشینی میری اون پایین میشینی یا این که روش می ایستی .......

*اصلا دوست نداری من ظرف بشورم و همش میای میچسبی بهم و پامو گاز میگیری ....

*الان چند لحظه حواسم بهت نبود خودکار منو برداشتی و تا توی گوشات رو خط خطی کردی

*وقتی میگم بوس بده مامان لبات رو غنچه میکنی و صدای بوس رو در میاری ....

عاشق این شیرین کاریاتم جیگر منماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

زهرا مامان سها
24 بهمن 91 13:06
جیگر این اریانا خانم را برم من اون خودکاری کردن و تی وی خاموش کردنش که دیگر از دست سها هم ما امون نداریم خدا حفظش کنه
مامان سوشیانت
7 اسفند 91 18:02
سلام عزیزم خدا این نی نی نازو برات حفظ کنه خوشحال میشم به همشهریتون سر بزنید
عمه جونی
10 اسفند 91 18:01
تربچه نقلی کجایی ؟ دلم برات تنگولیده