آریاناآریانا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

تربچه نقلی من

فقط عکس

ساحل جلوی ویلا جنگل سیسنگان   ساحل هتل پارسیان آزادی عاشق گربه های اونجا شده بودی اینم چند تا عکس که مال قبلنه: سد تبارک قوچان ...
24 مهر 1391

سفر

سلام گلکم ... ٦ مهر عروسی دختر عموم زهرا بود و من و تو ٣ مهر رفتیم مشهد واسه عروسی .... عروسی خوبی بود مراسم رقص سنتی و پرتاب دسته گل عروس داشتن که من تا حالا ندیده بودم .... واسه تو هم جالب بود با تعجب نگاه می کردی..... مشهد که بودیم یاد گرفتی چند قدمی راه بری  و الان دیگه ٢ متری خودت راه میری... نمیدونم چرا همیشه استعدادت وقتی مشهد هستیم شکوفا میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ١١ مهر با مامانی و خاله سمانه و شوهرش راهی شمال شدیم و قرار شد بابایی رو اونجا ببینیم ...... ساعت حدود ٧ شب رسیدیم چالوس و تو ویلایی که از طرف شرکت بابایی داده بودن مستقر شدیم.... ویلای خیلی قشنگی بود ... رو به دریا .... تو هم اولین شمالت رو تجربه کردی.... خدا رو شکر دختر خیلی ...
24 مهر 1391

دنیای این روزهای من

سلام مامی جون ........... بالاخره مامان شاخ غول رو شکست و در تاریخ ٢٣ شهریور ١٣٩١ دفاع کرد ... و نمره ١٧ از ١٨ گرفت نمیدونی چقدر احساس راحتی می کنم .......... انگار یه کوهی از روی دوشم برداشته شده.......... تو این مدت اوقاتی رو که متعلق به تو و بابایی بوده رو صرف پایان نامم کردم .......... گاهی وقتا که مشغول بودم و نمیتونستم به تو برسم همش تو دلم ازت معذرت خواهی میکردم و بهت قول میدادم که بعدش واست جبران کنم........... الان دیگه وقتشه......... فکر کنم تو هم تو دلت میگی : "ببینیم و تعریف کنیم" چند روزیه که لثه بالاییت متورم شده فکر کنم دوباره دندون تو راهه.......... خیلی بی اشتها شدی........الان دیگه به راحتی می ایستی و هیچ چیزی از دس...
26 شهريور 1391

روزهایی که نبودیم

سلام گلکم........... خوبی عسل خانمم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ واییییییییییییی خیلی وقته نیومدم از شیرین کاریهات بنویسم شرمنده خانمی جونم برات بگه که من و شما ١٩ مرداد رفتیم مشهد ............. همه دلشون حسابی واست تنگ شده بود .........٢ هفته ای اونجا بودیم و تو حسابی کیف می کردی آخه همه تحویلت می گرفتن.......... نی نی خاله مریم هم روز بعد از رسیدن ما دنیا اومد ........ اسمش رو هستی گذاشتن اسم قشنگیه ........امیدوارم دوستای خوبی واسه هم بشین........ بعد عید فطر بابایی اومد دنبالمون و برگشتیم خونه............ از اون موقع که مشهد بودیم یاد گرفتی دستت رو به جایی بگیری و بایستی گاهی هم چند ثانیه ای دستات رو رها میکنی .......... دیشب واسه اولین بار بدون...
15 شهريور 1391

روزهایی که گذشت

سلام جیگر مامان خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ الان دیگه ٣ روزه که ماه رمضون شده ولی من امسال هم مثل پارسال واسه خاطر تو روزه نمیگیرم ........ خیلی خوبه آخه هوا خیلی گرمه و روزه تو این هوا واقعا طاقت فرساست...........  ولی به خاطر بابایی مجبورم بیداربشم.......... تو هم سحرا بیدار میشی و سحری میخوری ........ بابا بهت ماست میده بخوری......... شنبه بردمت بهداشت وزنت ٧١٠٠ و قدت ٦٧.٥ ............. مامان جون آخه چرا تو وزن نمیگیری آخه از وقتی سینه خیز میری دیگه امان منو بریدی .... فقط باید دنبال تو باشم که بلایی سر خودت نیاری ........... عاشق سیم زرده لپ تاپی ....... و شارژ و کنترل تلویزیون .......... مخصوصا سیم زرده............ خاله سمانه میگه مام...
2 مرداد 1391

8 ماهگی نفسم

سلام نفسم امروز به سلامتی ٨ ماهگیت تموم میشه و وارد ٩ ماه میشی ........... باورم نمیشه اینقدر زود گذشت....... انشالله ١٢٠ ساله بشی قربونت برم ومنم همیشه شادیتو ببینم .......... من و بابایی هر روز بیشتر عاشقت میشیم ...
29 تير 1391

اولین مروارید جیگرم

سلام گلکم امروز دیگه به سلامتی اولین دندونت نمایان شد چند روزی هست که خیلی اذیت شدی ............ دیروز هم به شدت لثت متورم بود تا اینکه امروز دیگه دندون دار شدی ............ قربون اون دندون کوشولوت برم من .......... دیگه زیر انگشت حس میشه.........حالا میتونی نون بابا رو بخوری عوض شیر مامان خدا کنه واسه بعدیا اذیت نشی عزیزم آخه مامان طاقت اشکاتو نداره جیگرم دوست دارم قد آسمونا ...
26 تير 1391