فعالیت های جیگرم
دیشب گذاشتیمت تو روروئکت پاهاتو به زمین میزدی و میخواستی راه بری ولی نمیدونم چرا فقط دنده عقب می رفتی مامان جون
چند روزی میشه که میتونی بشینی البته فقط واسه چند لحظه و بعد فرود میای.........صداهای جدیدی از خودت در میاری دد میگی و یه وقتایی هم ماما و بابا البته شاید توهم من و بابایی باشه ولی چند باری به گوشم خورده میگی ماما.......قربونت برم من
یه وقتایی خودتو برعکس میکنی و دست و پاهاتو میدی بالا و وزنت رو میندازی روی شکمت آخه مامان جون این چه کاریه دیگه.........دردت میاد عسلم.........وقتی رو پام میزارمت سرت رو اینقدر میدی عقب که از اون طرف میخوره به زمین.....جدیدا هم موقع شیر خوردن مامانو گاز میگیری .....
قراره واسه ١٤ و ١٥ خرداد بریم مشهد ....چقدر روزها زود میگذره انگار همین دیروز بود که عید بود و مشهد بودیم...........امروز دوباره با هم رفتیم دانشگاه و تو طبق معمول از بیرون رفتن هیجان زده شده بودی....
دوست دارم عروسکم